مباهله رسول اكرم (صلي الله عليه وآله) با مسيحيان نجران
مباهله رسول اكرم (صلي الله عليه وآله) با مسيحيان نجران
در حديثي از رسول خدا (صلياللهعليهوآله) روايت شده كه حضرت فرمود:
«خداوند عزوجل به من خبر داده كه پس از مباهله عذاب بر گروه باطل نازل ميشود و حق را از باطل مشخص ميسازد».[3]
از رواياتي كه درمنابع اسلامي نقل شده است، استفاده ميشود که مباهله اختصاص به زمان رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) ندارد و در تمامی زمان¬ها قابل اجرا است. در حديثي از امام صادق (عليهالسّلام) نقل شده كه ايشان فرمود: اگر سخنان حق شما را مخالفان نپذيرفتند، آنها را به مباهله دعوت كنيد.[4]
داستان مباهله پيامبر اكرم (صلياللهعليهوآله) با مسيحيان نجران:[5]
اين داستان در برخي از منابع تاريخي و بسياري از منابع تفسيري شيعه و اهل سنت ذكر شده است. در سالهاي پاياني حيات رسول اكرم (صلياللهعليهوآله) آوازه اسلام به تمامي نقاط دنياي آن روز رسيده بود رسول گرامي اسلام با ارسال نامه به سران كشورها و مناطق مختلف، سعي داشت دين اسلام را گسترش دهد. يكي از نامههايي كه رسول مكرم اسلام به مناطق مختلف و سران كشورها نوشت، نامهاي است كه در سال دهم هجري[6] براي نصاراي نجران ارسال كرد. در اين نامه آمده است:
«... من شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا و از سرپرستي بندگان به سرپرستي خدا دعوت ميكنم. اگر امتناع كرديد، بايد جزيه بپردازيد و گرنه شما را به جنگ بخوانم»[7]
برخي قائلند آيه 64 سوره آلعمران نيز بخشي از اين نامه ميباشد.[8] در اين آيه خداوند متعال ميفرمايد:
«بگو اي اهل كتاب بيائيد به سخني كه ميان ما و شما مشترك است كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را شريك او قرار ندهيم و بعضي از ما بعضي ديگر را، غير از خداوند يگانه به خدايي نپذيرند. هرگاه (از اين دعوت) سر برتابند، بگوئيد گواه باشيد كه ما مسلمانيم».[9]
مسيحيان نجران پس از دريافت نامه به مشورت پرداختند و تصميم گرفتند؛ هيئتي از بزرگانشان را به مدينه اعزام كنند تا با رسول خدا (صلياللهعليهوآله) وارد مذاكره و بحث شوند. ابن هشام مينويسد:
«هيأتي از نصاري نجران مركب از 60 نفر براي ديدار پيامبر و مذاكره با آن حضرت وارد مدينه شدند. در ميان ايشان، 14 نفر و در ميان 14 نفر، 3 نفر بودند كه سمت رياست و بزرگي بر سايرين داشتند. و مورد احترام مسيحيان آن زمان بودند. يكي ملقب بود به «عاقب» كه در آن زمان نامش «عبدالمسيح» بود. ديگري ملقب بود به «سيد» و نام او «ايهم» بود. و سومي «اسقف» بود و نامش «ابو حارثه بن علقمه»[10]
ابن سعد در باب نحوه ورود اين هيأت به مدينه و برخورد پيامبر اكرم (صلياللهعليهوآله) با آنها مينويسد:
«مسيحيان در حالي كه جامههاي نقش دار و گران قيمت و حرير يمني پوشيده بودند، وارد مسجد شدند و به سوي مشرق نماز گزاردند. پيامبر (صلياللهعليهوآله) به مسلمانان فرمود: آزادشان بگذاريد. سپس آنها با همان لباسها نزد پيامبر آمدند. پيامبر آنان را نپذيرفت ... روز بعد در جامه رهبانان آمدند و سلام كردند. پيامبر جواب داد و ايشان را به اسلام دعوت نمود. آنها نپذيرفتند و گفتگو و بحث بسياري شد».[11]
بحث و مجادله بين مسيحيان و پيامبر اكرم (صلياللهعليهوآله
مسيحيان در حقانيت دين خود با رسول خدا (صلياللهعليهوآله) به مجادله نشستند.[12] مسيحيان نجران ميگفتند: عيسي (عليهالسّلام) خداست و گروهي او را پسر خدا ميدانستند و دسته سوم، قائل به تثليث «يعني به سه خدا قائل بودند؛ پدر، پسر ، روح القدس»[13] ابن هشام مينويسد:
«مسيحيان به پيامبر (صلياللهعليهوآله) گفتند: اگر عيسي (عليهالسّلام) پسر خدا نيست پس پدرش كيست؟... آيات قرآني نازل شد و خلقت او را همانند خلقت آدم ابوالبشر معرفي كرد».[14]
مجادله و بحث بين مسيحيان نجران و پيامبر اكرم (صلياللهعليهوآله) ادامه يافت. پيامبر اكرم (صلياللهعليهوآله) با ادلهاي روشن و براهيني قاطع گفتارهاي باطل آنان را رد ميكرد و به سؤالات آنها پاسخ ميگفت. اما مسيحيان همچنان حق را انكار ميكردند و بر عقايد باطل خويش اصرار ميورزيدند. در اين هنگام آيه 61 سوره آل عمران نازل شد[15] و مسيحيان نجران به مباهله دعوت شدند. در اين آيه آمده است:
«فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ» (آلعمران/61)
«هرگاه بعد از علم و دانشي كه (درباره مسيح) به تو رسيده (باز) كساني با تو به محاجه و ستيز برخيزند به آنها بگو: بيائيد ما فرزندان خود را دعوت ميكنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت ميكنيم، شما زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت ميكنيم، شما هم از نفوس خود. آنگاه مباهله ميكنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار ميدهيم».
زمان وقوع اين مباهله را 24 ذی الحجه الحرام[16]، سال دهم هجري[17] ذكر شده است. و مكان مباهله، جايي است كه اكنون به عنوان «مسجد الاجابه» در شهر مدينه و در نزديكي بقيع مشهور است.[18] مسيحيان نجران پس از آنكه با پيشنهاد مباهله مواجه شدند، ابتدا با آغوش باز پذيرفتند. يكي از آنها گفت:
«اي ابوالقاسم انصاف دادي، زيرا مباهله آيتي است كه ميان ما و شما را فيصله ميدهد».[19]
و وعده كردند كه مباهله را روز بعد انجام دهند»[20]
روز مباهله:
با فرا رسيدن روز مباهله رسول گرامي اسلام در حالي كه دست امام حسن و امام حسين (عليهماالسّلام) را در دست داشت، به همراه حضرت علي (عليهالسّلام) و فاطمه زهرا (س) به محل مباهله آمدند.[21] سران نجران از مشاهده اين صحنه به وحشت افتادند. يكي از آنها به همراهان خود گفت: به خدا سوگند من چهرههايي را ميبينم كه اگر از خدا بخواهند كوهي را جابجا كند، چنين خواهد كرد.[22] يكي از ايشان به ابوحارثه گفت: براي مباهله نزديك برو. او گفت: من همانا مردي استوار و جدي براي مباهله ميبينم و به راستي بيم دارم كه راستگو باشد و اگر راستگو باشد يك سال نگذرد كه يك نفر مسيحي در دنيا نماند».[23]
مسيحيان از مباهله منصرف شدند و موافقت كردند كه با رسول خدا (صلياللهعليهوآله) صلح كنند و جزيه بپردازند.[24] صلحنامهاي نوشته شد و مقرر گرديد مسيحيان همه ساله تعداد 2000 جامه به عنوان جزيه بپردازند و در اين صورت مسيحيان نجران و وابستگان ايشان در پناه خدا و رسولش اهل ذمه خواهند بود، جان و آئين و اموال و زمينهاي ايشان محفوظ خواهد بود.[25] سپس مسيحيان از پيامبر اكرم (صلياللهعليهوآله) خواستند تا با آنان حاكمي فرستد تا ميان ايشان حكومت (داوري) كند. پيامبر اكرم (صلياللهعليهوآله) «ابو عبيده جراح» را فرستاد.[26] چندي بعد "عاقب و سيد" به مدينه آمدند و اسلام آوردند.[27]
دستور الهي مباهله به منظور روشن شدن حقيقت، و آشكار شدن گروه حق و باطل از طرف خداوند متعال تشريع شده است. مباهله ميان مسيحيان نجران و رسول اكرم (صلياللهعليهوآله)، حقانيّت دين اسلام را آشكار ساخت. مسيحيان نجران چون به اين حقانيت پي بردند، حاضر به مباهله نشدند. علاوه بر اين با نزول آيه مباهله بار ديگر يكي از فضائل اهل بيت (عليهمالسّلام) از زبان قرآن بيان شد و جايگاه عالي خاندان عصمت و طهارت به بشريت معرفي شد.
پی نوشت :
[1]- ابن منظور؛ لسان العرب، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1408، ج11، ص 72.
[2]- بلاذري، احمد بن يحيي؛ فتوح البلدان، ترجمه محمد توكل، تهران، نقره، 1337، چاپ اوّل، ص 95، پاورقي به قلم مترجم به نقل از ابن هشام.
[3]- مفید محمد بن محمد بن نعمان؛ الارشاد، بيجا، دارالمفيد، بيتا، ج1، ص 167.
[4]- مکارم سیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب ااسلامیه، بی تا، ج2، ص 447.
[5]- نجران بلده كوچكي است ميان عدن و حضر موت در ناحيه كوهستاني، كوفي، احمد بن اعثم؛ الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفي هروي، تهران، انتشارات آموزش و انقلاب اسلامي، 1372، ص 1036.
[6]- الفتوح، ص 1036.
[7]- يعقوبي، ابن واضح؛ تاريخ يعقوبي، ترجمه محمدابراهيم آيتي، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي، 1371، چاپ ششم، ج1، ص 452.
[8]- احمدي ميانجي، علي؛ مكاتيب الرسول، قم، دارالحديث، 1419، چاپ اوّل، ج2، ص 497.
[9]- قرآن كريم، سوره آل عمران،آيه 64.
[10]- حميري، ابن هشام؛ سيرة رسول الله (ص)، ترجمه سيد هاشم رسولي محلاتي، تهران، كتابچي، 1375، چاپ پنجم، ج1، ص 380.
[11]- واقدي، محمد بن سعد؛ الطبقات الكبري، ترجمه محمود مهدوي دامغاني، تهران، فرهنگ و انديشه، 1374، ج1، ص 346.
[12]- ابن خلدون، عبدالرحمان؛ پيشين، ص 461.
[13]- حميري، ابن هشام، پيشين، ج1، ص 382.
[14]- همان، ص 383.
[15]- سيوطي، جلال الدين؛ الدر المنشور، بيجا، دارالعرفه، چاپ اوّل، 1365، ج2، ص 38.
[16]- كوفي، احمد بن اعثم؛ پيشين، ص 1036 - احمدي ميانجي، علي؛ پيشين، ج2، ص 497.
[17]- طوسي، محمدحسن؛ مصباح المجتهد، بيروت، مؤسسه فقه الشيعه، 1411، چاپ اوّل، ص 764.
[18]- لنكراني، فاضل؛ مناسك حج، قم، مهر، 1373، چاپ سوم، ص 242.
[19]- ثمالي، ابوحمزه، تفسير ابي حمزه ثمالي، قم، الهادي، چاپ اوّل، 1420، ص 134.
[20]- خرگوشي، واعظ، شرف النبي، تهران، بابك، 1361، ص 144.
[21]- المقريزي، احمد بن علي؛ امتاع الاسماع، بيروت، دارالكتب العلميه، 1420، ج2، ص 95.
[22]- همان.
[23]- يعقوبي، ابن واضح، پيشين، ص 451.
[24]- محمد بن محمد بن نعمان، پيشين، ص 168.
[25]- واقدي، محمدبن سعد؛ پيشين، ص 346.
[26]- ابن خلدون، عبدالرحمن؛ پيشين، ص 461 و حميري، ابن هشام؛ پيشين، ص 381.
[27]- همان
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}